گوی دانش(مطالعات اجتماعی متوسطه اول)
    خدا بدون من هم خداست، اما من بدون خدا هیچی نیستم.  
قالب وبلاگ

آب راگل نکنیم

در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب.

یا که در بیشه دور، سیره‌ای پر می‌شوید.

یا در آبادی، کوزه‌ای پر می‌گردد.

آب را گل نکنیم:

شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.

دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.

زن زیبایی آمد لب رود،

آب را گل نکنیم:

روی زیبا دو برابر شده است.

چه گوارا این آب!

چه زلال این رود!

مردم بالادست، چه صفایی دارند!

چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!

من ندیدم ده شان،

بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست.

ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام.

بی‌گمان در ده بالادست، چینه‌ها کوتاه است.

مردمش می‌دانند، که شقایق چه گلی است.

بی‌گمان آن‌جا آبی، آبی است.

غنچه‌ای می‌شکفد، اهل ده باخبرند.

چه دهی باید باشد!

کوچه باغش پر موسیقی باد!

مردمان سر رود، آب را می‌فهمند.

گل نکردندش، ما نیز

آب را گل نکنیم.

محمدحسینی/گوی دانش

[ سه شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۲ ] [ 19:41 ] [ ناصر محمد حسینی ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

با سلام خدمت شماهمکار،دانش آموز و بازديدكننده گرامي
خوش آمدید به سایت خودتان . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
ارادتمند شما محمدحسینی                                                                  
امکانات وب
گالری تصاویر